خورشید بر نیزه
|
|
صبحی نشد و شمس نتابید از آن پس چون بر سر نی شد سر خورشید از آن پس
جز خار غم و غصه و اندوه نروئید پژمرده شدی چون گل امید از آن پس
بگزید به دل غصه و غم رحل اقامت شد غم به دل ما غم جاوید از آن پس
آنکس که جدا کرد سر از اصل امامت بر جنگ خدا رفته و توحید از آن پس
طرحی بکشیدند اگر روز سقیفه در قتلگه امضا شد و تمدید از آن پس
هر چند دل شیعه پر از غصه و غم بود شد غصه و غمها همه تشدید از آن پس
ایمان و یقین بار سفر بست ز دلها شد خانه دل خانه تردید از آن پس
زینب (س) که همه دل خوشی اش بود برادر غمگین غم او شد و نالید از آن پس
|
دوشنبه 94 آذر 2 |
نظر
|
|
|
|